۱۳۸۹/۰۷/۳۰

کنفراس هادی سر کلاس مشتری مداری

دیروز نوبت کنفرانس هادی یکی از دوستانم برای درس مشتری مداری بود.
چند دقیقه ای که از شروع کلاس گذشت برای ارائه کنفرانس رفت و جلوی کلاس ایستاد. یک سری توضیحات مقدماتی داد که استاد حرفش رو قطع کرد و شروع به توضیحات تکمیلی در مورد مطلب مورد ارائه کرد، نگاه بچه ها از هادی برگشت و به سمت استاد رفت، اون هم برگشت به سمت استاد. همه چیز عادی بود اما یه اتفاق غیره منتظره افتاد. هادی یهو مثل یه مجسمه بی جون با صورت اومد روی زمین.

استادمون که یه خانم هست با صدای جیغ از روی صندلی پرید و همه دانشجوها با فریاد و همهمه اومدند جلوی کلاس و دور هادی جمع شدند.
هادی بی هوش روی زمین افتاده بود، شانسی که آورده بود این بود که از ناحیه فک با پایه میز استاد برخورد کرد و جلوی ضربه مستقیم به بینی یا پیشانی اش گرفته شد.

ترسیده بودم، دست و پام سست شده بود و یه کمی منگ بودم، راستش تاحالا چنین صحنه ای رو ندیده بودم و حسابی تو شوک بودم.
هادی دوست نزدیک منه و با اسرار من ارائه کنفرانس رو قبول کرده بود.

آروم بر گردوندیمش، فکش شکافته شده بود و خونریزی داشت. با دیدن صورتش یه بار دیگه چند تا از دانشجوهای دختر جیغ زدند.

اورژانس رو خبر کردیم و من به همراهش به بیمارستان رفتم.
توی آمبولانس به هوش بود ولی حرف نمی زد، هنوز تو حال خودم نبودم. رسیدیم بیمارستان، معاینه و عکس و ...
چیزیش نبود خدا رو شکر، دچار افت فشار ناگهانی و شدید شده بود که شاید از استرس بوده.
 فقط فکش احتیاج به بخیه داشت.

به خیر گذشت ولی تا مطمئن شم که مشکل خاصی نیست واقعا لحظات سختی رو گذروندم.


هیچ نظری موجود نیست: