۱۳۸۹/۰۲/۲۴

روز مـــادر نزدیکه حواستون هست؟

نیمه شبی ساعت 3 تلفن جوانی زنگ می خورد.
او گوشی را بر می دارد و می بیند که مادرش است.

با لحنی تند می گوید: چرا این موقع شب مرا از خواب بیدار کردی؟
مادر میگوید: تو 25 سال پیش مرا همین موقع از خواب بیدار کردی و برای این زنگ زده بودم که بگویم: "تولدت مبارک"
و بعد تلفن را قطع می کند.

جوان حسابی از طرز برخوردش با مادر ناراحت می شود و تا صبح گریه می کند.
صبح که رسید به سمت خانه مادر رفت. در را باز کرد و داخل رفت.
وقتی به اتاق رسید مادرش دیگر در دنیا نبود و او را در کنار شمع نیمه سوخته ای در کنار تلفن یافت...

هیچ نظری موجود نیست: